نَوالِه یعنی لقمه.
این شعر رو هم دیدم خوشم اومد (به خاطر حضور جناب گربه):
هرگه که دهیش یک نواله
درحال دو گربه برگماری
- عمادی شهریاری
هر چند به طور دقیق نمیدونم شعر داره در مورد چی حرف میزنه. چون فقط این تیکه از شعر رو دیدم.
نَوالِه یعنی لقمه.
این شعر رو هم دیدم خوشم اومد (به خاطر حضور جناب گربه):
هرگه که دهیش یک نواله
درحال دو گربه برگماری
- عمادی شهریاری
هر چند به طور دقیق نمیدونم شعر داره در مورد چی حرف میزنه. چون فقط این تیکه از شعر رو دیدم.
To think on one's feet: react to events decisively, effectively, and without prior thought.
به طور قاطع، مؤثر و بدون فکر قبلی به حوادث واکنش نشان دادن.
پاسخ سریع و بدون فکر برای شرایطِ ناگهانی پیدا کردن.
pick up on something
littoral
/ˈlɪt(ə)r(ə)l/
See definitions in:
Geography
Ecology
adjective
relating to or situated on the shore of the sea or a lake.
"the littoral states of the Indian Ocean"
noun
"irrigated regions of the Mediterranean littoral"
نورد فولاد به انگلیسی میشود rolled steel
ریختهگری= casting
بعضی وقتا کامنتها رو دیر جواب میدم. به گیرندههای خود دست نزنید. دلیلش اینه یا عجله برای نوشتن مطلب جدید داشتم یا میخوام به نظراتتون با فراغ بال و سر فرصت (تقاطع فرصت و وصال شیرازی) جواب بدم :)