در حال دیدن سریال محترم «پیکی بلایندرز» با همشیرهی (!) گرامی هستیم :))
خواهر محترم اولین باره کیلیان مورفی رو در سریالی میبینه و مشغول بهبه و چهچه و وهوه کردنهای فراوونه :))) من نمیدونم اولین بار توی کدوم فیلم دیدمش، ولی یادمه اونجا هم قیافهی سرد و غمزدهاش و اون چشمای درشت آبی عمیق، برام خیلی خاص بود.
تا الان ۴ قسمت از فصل یک رو دیدیم. ماشالله خواهرم از اینایی هست که توی یه روز، یه فصل کامل از یه سریال رو میتونن ببینن، پشتسرهم و بیوقفه. عاشق تمرکز و پیگیری و پشتکارش هم هستم، داشت غصه میخورد اگه حموم نرفته بود الان یه قسمت بیشتر میتونست ببینه :)))) یه جا هم وسط سریال دیدن گوشیاش داشت زنگ میخورد ولی جواب نداد، گفتم چرا برنمیداری، گفت: «آخه الان دوستم میخواد یه ساعت حرف بزنه؛ دارم سریال میبینم.» :))))) وای خدایا. خیلی خوبه. برعکس منِ حلزونی و پراکندهبین که وسط فیلم دیدن صد بار دکمهی توقف رو میزنم و پا میشم میرم هزار تا کار میکنم و یه روز طول میکشه تا یه فیلم رو خورد خورد تموم کنم، پشتکار و تمرکز این بشر برام تحسینبرانگیزه. تازه با دقت خیلی بالایی هم نگاه میکنه و پیشاپیش حدس میزنه قراره چه اتفاقاتی بیفته. من خیلی بیدقتم. ۴ قسمت گذشته هنوز بعضی اسمها رو یاد نگرفتم :))))
جالبه فکر میکردم تاریخ ساخت سریالش مال همین اواخر باشه اما دیدم ۲۰۱۳ ساخته شده. عجیبه اون موقعها اسمش رو اصلاً نشنیده بودم.
بعضی وقتا کامنتها رو دیر جواب میدم. به گیرندههای خود دست نزنید. دلیلش اینه یا عجله برای نوشتن مطلب جدید داشتم یا میخوام به نظراتتون با فراغ بال و سر فرصت (تقاطع فرصت و وصال شیرازی) جواب بدم :)